به گزارش خبرنگار خبرخونه، دسترسی به محتوای رایگان در کشور ما تبدیل به یک انتظار همگانی شده است. از کاربر ساده اینترنت که به دلایل گوناگون دل پرداخت پول برای فیلم، ویدیوی آموزشی، کتاب یا آلبوم موسیقی مورد علاقه خود ندارد، تا ساختاری که توان و دغدغه برنامه ریزی برای درآمد دست اندرکاران محتوا را ندارد. گویی که آنان فی سبیل الله ویدیو میسازند و منتشر میکنند و با فتوسنتز زنده اند.
اگرچه بسیاری از آینده پژوهان آینده کسب وکارها را در گرو تولید و نشر محتوای ویدیویی میدانند ولی ما هنوز اندر خم فهم مدلهای درآمدی مناسب هستیم و منتظر دیر شدن. محمد فرزانه پور، نزدیک به 7 سال است که در حوزه محتوای ویدیویی در دیدئو به امید ارزش آفرینی و برای دسترسی کاربران ایرانی به محتوای بین المللی سالم فعالیت میکند و به محتوای ویدیویی حوزههای مدیریت، کسب وکار، تکنولوژی و آی تی علاقه مند است.
در این گفت وگو چالشهای جدی درآمدزایی برای فعالان محتوای ویدیویی بررسی شده است.
ارزش و جایگاه محتوای ویدیویی در جامعه امروز چیست و میزان اهمیت آن را چگونه قابل درک است؟
اگر به تاریخ محتوا نگاه کنیم، میبینیم که زمانی کشورهای غربی و جوامع اسلامی شروع به رشد کردند که نهضت ترجمه در آنها به راه افتاد و یافتههای علمی یکدیگر را به زبان خودشان برگرداندند. این تبادل دانش امروز نباید متوقف شود. همه نمیتوانند همه زبانها را بلد باشند و اگر بخواهیم طبق تجربه تاریخی پیشرفت کنیم، باید محتوا به دست مخاطب برسد. بیماری کرونا به ما نشان داد که باید در زمینه تولید محتوای آموزشی نیز قویتر کار کنیم و آن را جایگزین کلاسهای حضوری کنیم. اگر چکیده بسیار خوبی از یک کتاب یا فیلم را بخوانید یا ببینید، به دنبال کردن کتاب یا فیلم اصلی علاقه مند میشوید. در این صورت اطلاعات به جریان میافتد و دانش فراگیر میشود. در حوزه سرگرمی، سبک زندگی و موضوعات روز هم همین است. پس باید به درآمد همه این حوزهها فکر کرد.
پس ارزش محتوای ویدیویی را شناختیم ولی نکته مهم این است که محتوای ویدیویی نیازمند هزینه و اینترنت کاربران است. ما در سالهای گذشته برای پهنای باند خیلی هزینه کردیم و هر چند سال نیز نوسازی میکنیم. پس باید بتوانیم پول آن را دربیاوریم و کاربران هم از پهنای باند استفاده کرده باشند. 80 درصد مصرف اینترنت به محتوای ویدیویی اختصاص دارد. مخاطب فارسی زبان هم به ویدیویی فارسی نیاز دارد و دنبال یاد گرفتن چیزهای جدید است. ولی ما در کشورمان برنامهای موازی با اینستاگرام نداریم که ویدیوی خوب در اختیار کاربر بگذارد. در عین حال از کانتنت فارسی و شبکه ملی اطلاعات زیاد حرف میزنیم. در زمانی که سیاستگذاری میکنیم، راهکار میدهیم یا قانون میگذاریم، کمتر مسائل اقتصادی را میبینیم. ولی یک اصل ساده این است که چیزی که با وزنه اقتصادی کار نکند، با هیچ زوری کار نمیکند. یک تیم در دولت تصمیمی میگیرد، هزینه میکند و کارهایی هم انجام میدهد، تیم بعدی شاید بخواهد آن کار را دنبال کند، شاید هم نخواهد.
معیار سنجش ما برای اینکه بدانیم در این حوزه عقب هستیم یا نه، چیست؟
معیار این است که به اندازه نیاز کاربر ایرانی، محتوای ویدیویی باارزش نداریم. کاربر تشنه است و ظرفیت این کار خیلی بالا است. به همین دلیل هر سرویسی که محتوا در اختیار کاربر بگذارد، جذاب میشود. ولی ما از آن نقطه فاصله داریم. نیازهای ما به محتوا هر روز بیشتر میشود ولی الان اغلب محتوای موجود یا زرد و رایگان است یا بسته تخصصی و بسیار گران است.
شما گفتید کاری که با وزنه اقتصاد کار نکند، با هیچ چیز کار نمیکند و در این حوزه هم فکر اقتصادی نشده است. الان مسئله اصلی تولیدکننده و ارائه کننده محتوا در کشور چیست؟
کل دغدغهای که من از این فضا حس میکنم این است که باید برای تولیدکننده محتوا و پلتفرم نشر آن مسیرهای درآمدهای قابل اعتماد تعریف شود تا تولید محتوا رونق بگیرد. ببینید یوتیوب چطور یک تنه نیاز محتوای ویدیویی دنیا را پوشش میدهد. برای اینکه درآمد دارد و بعضی افراد همه وقت خود را میگذارند تا ویدیو بسازند و در یوتیوب بارگذاری کنند. ولی کسی که بخواهد پلتفرمهای محتوایی ایران مانند آپارات، دیدئو، دیدستان، نماشا و غیره را به درآمد برساند، باید خیلی بیزینس من باشد. تبلیغات یک ماه هست و ماه دیگر نیست و نمیتوان درآمد بیزینس را با تکیه بر تبلیغات تعریف کرد. یک اتفاق کوچک در حوزه سیاست پیش از هر چیز بیزینسها را تحت تاثیر قرار میدهد و کشور ما هم سراسر اتفاق است. با یک اتفاق شرکتها برنامههای تبلیغاتی خود را متوقف میکنند. یک بیزینس مگر برای چند ماه پس انداز دارد تا هزینههای خود را تامین کند؟ کسب وکارهای نوپا وضعیت بدتری دارند. یک ماه کار میکنند تا هزینههای آخر ماه تامین شود. درآمدزایی مسئله اصلی تولید محتوای ویدیویی برای وب فارسی است. این کار پرزحمت است و اگر کسی به درآمد نرسند، چرا باید انجامش دهد؟
تولیدمحتوای ویدیویی نوظهور است و به زعم کارشناسان، آینده مالی درخشانی دارد. ما در کجای این مسیر هستیم و با توجه به اینکه شما وضعیت درآمد را نامطلوب ارزیابی میکنید، چه راهی پیش رو داریم؟
چندین مدل برای فروش محتوا در دنیا وجود دارد. مثلا یوتیوب یک پلتفرم بزرگ ایجاد میکند که تنها درآمد تبلیغات را جذب کند. یک مدل هم برای انواع فروش و اجاره محتوا در دو سه سال اخیر ابداع کرده است. این برنامهها و درآمدها نیاز به یک اکوسیستم دارد. اکوسیستم اجزایی دارد که برای درست کار کردن کل اکوسیستم، کارکرد درست آن اجزا لازم است و فقدان یا اختلال هر جزء کارکرد اکوسیستم را مختل میکند. اگر تولید محتوا در کشورهای دیگر کار میکند و اینجا کار نمیکند، به همین دلیل است. وقتی ما از مدل درآمدی سافت کریرپشن صحبت میکنیم، این مدل دیگر با پی منت ما کار نمیکند. یا مدل هایی مانند پی پل مستقیم از حساب کاربر پول کم میکنند و نتفلیکس با این روشها کار میکند. شاید فکر کنیم این مدلها بر جذب مخاطب تاثیر ندارد و کاربر اگر بخواهد از محتوا استفاده میکند. ولی من به جرئت میگویم که این تفاوت در روش پرداخت حتی تا ده برابر درآمد یک پلتفرم را کم میکند. تاثیر آن به اندازهای بزرگ است که بیزینس تولیدمحتوای کشور را در برابر تصمیم ماندن یا نماندن قرار میدهد. ما الان در آستانه نماندن هستیم. موضوع دیگر این است که امروز مردم برای زندگی خود دغدغههای بسیاری دارند و حداقلها را حفظ میکنند. یکی از این حداقلها اینترنت است. پس نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که در سرویسهای محتوا عضو شوند و هر ماه پول بدهند.
در این وضعیت متحمل چه آسیب هایی میشویم؟
متحمل آسیب شده ایم. ما در حوزه محتوا به راحتی نفر از دست میدهیم. ما در هنر مگر چند شجریان یا فرشچیان داریم؟ در تکنولوژی چند استیو جابز یا بیل گیتس داریم؟ اگر این افراد کشور خود را ترک کنند، چند سال باید صبر و هزینه کنیم تا کسی مانند او بیاید؟ در هر حوزهای به افرادی نیاز داریم که معیاری برای حرکت و رشد دیگران هستند. ولی ما در حوزه تولید محتوا این افراد را از دست میدهیم و مهمترین دلیل آن اقتصاد است.
ثروتمندترین افراد دنیا غالبا صاحبان کسب وکارهای سرامد هستند و شما به راحتی میتوانید آنها را نام ببرید. ولی در ایران چنین مثالی سراغ دارید؟ در ایران صاحبان هنر، دانش و تکنولوژی، صاحبان ثروت نیستند. پس از نیروی جوان انتظار داشته باشیم، دنباله رو چه کسی باشد؟ یک جوان هوشمند و با انگیزه که دوست دارد کسب وکار و اهداف خود را در یک شاخه از تکنولوژی دنبال کند، آیا استحقاق ثروت را ندارد؟ پس به راحتی بهترین نفرات را از دست میدهیم. تنها یک شرکت مانند مایکروسافت به اندازه درآمد نفتی چند کشور برای کشور خود درآمد دارد. همانطور که آنها به شدت روی بیزینس فناورانه و درآمد کار کردند، ما هم به شدت کار نکردیم. در ایران استارت زدن کار بسیار پر زحمت است و در سازمانها به اندازهای در مسیر بیزینسها کارشکنی میکنند که کسب وکار بزرگ و صاحبش پولدار نشود. حتی به زبان میگویند اگر کار را آسان کنیم، پول زیاد درمی آورید. در حالی که آنان نشسته اند تا کار را راحت کنند و افراد پولدار شوند. ولی الان نشسته اند که این اتفاق نیفتد. تا زمانی که این دست حسادت ها، رفتارها، فرهنگ اقتصادی و مدل قانون گذاری تغییر نکند، اتفاق بزرگی رخ نمیدهد. الان یک دلال و سفته باز ثروت بی حسابی دارد و مالیات هم نمیدهد ولی ثروت او را شرکتهای دانش بنیان وابسته به دانشگاه شریف هم ندارند.
علاج فوری واقعه در چیست؟
ما هم در حوزه تولید محتوا باید برنامه کوتاه مدت برای رشد داشته باشیم. مثلا برنامهای که در مدت سه ماه از آن نتیجه نسبی بگیریم. چون شش ماه بعد اوضاع بدتر از امروز است. برنامه بلندمدت پنج ساله و ده ساله هم هیچ سودی ندارد. چون در کشور ما هر چند ماه یکبار همه چیز تغییر میکند.
یکی از راه هایی که صاحبان کسب وکار محتوایی بر سر آن اتفاق نظر دارند، درآمد از راه ترافیک اینترنت کاربران است. ما چقدر به این مدل نزدیک هستیم و موانع تحقق آن چیست؟
اشاره کردم که الان مردم حداقل هر چیزی را نگه میدارند و اینترنت جزو حداقلها است. یعنی در حوزه آنلاین برای چیزی بجز اینترنت نمیتوانند پول بدهند. پس همه پول کاربران به سوی اپراتور میرود. ما در تصمیم گیریها نگاه اقتصادی نداریم و یکی از این تصمیمات غیرکارشناسی، نیم بها شدن اینترنت داخلی بود. اینترنت داخلی نیم بها باشد، کل پول اینترنت و ترافیک را اپراتور بگیرد، پس چه کسی از تولید و ارائه کننده محتوا حمایت کند؟ اپراتور چگونه از محتوای داخلی حمایت کند در حالی که درآمد آن نصف محتوای خارجی است! این تصمیم نشان میدهد که ترجیح ناخواسته اپراتور این است که مثلا ترافیک اینستاگرام دو برابر شود، نه ترافیک یک سرویس داخلی. چون دو برابر درآمد دارد. حالا کل کشور لنگ این است که ما محتوای داخلی تولید کنیم، شبکه ملی اطلاعات داشته باشیم، ترافیک داخلی را بالا ببریم. ولی از آن طرف قانونی میگذاریم که همه این نیازها و برنامهها را خراب میکند. نیم بها شدن ترافیک داخلی اصلا جزو نیازهای کاربران هم نبود و در هیچ کجا چنین چیزی سابقه نداشت. اپراتور باید موظف میشد به جای نیم بها کردن ترافیک داخلی، با این 50 درصد از محتوا حمایت کند و در این صورت خودش دنبال برنامهای برای حمایت کردن میگشت. ولی تا این الزام نباشد، اتفاقی نمیافتد. پیش از نیم بها شدن هم اپراتورها دغدغه حمایت از محتوا نداشتند. اگر هم انگیزه نیم بها شدن ترافیک داخلی این بود که کاربر از سایت و برنامه داخلی بیشتر و از سایت و برنامه خارجی کمتر استفاده کند، برعکس آن اتفاق افتاد. وقتی محتوای خوب نداریم، کاربر به محتوای خارجی جذب میشود. ما باید پلتفرم و محتوا داشته باشیم و مردم قدرت انتخاب داشته باشند.
در دنیا این کار یعنی تقسیم درآمد یا حمایت چگونه انجام میشود و یا اپراتور چگونه ترغیب به این کار میشود؟
یکی از روشهای مرسوم در جهان و ایران این است که دولتها به شرکتها میگویند برای معافیت یا تخفیف مالیاتی مثلا باید از فلان تیم ورزشی حمایت کنید. شرکتها از این کار برای برندینگ و مسئولیت اجتماعی هم استفاده میکنند. این تصمیم به آسانی و در زمینه حمایت اپراتور از تولید و ارائه محتوا میتواند اتخاذ شود. دولت میتوانست بگوید نصف درآمد خود از ترافیک داخلی را به دولت بدهید یا از محتوا حمایت کنید. در این صورت همه حمایت میکردند.
آیا حمایت اپراتور از محتوا در ایران سابقه دارد و اگر بله، ضعف و قوت آن چه بود و آیا آن تجربه قابل اجرا در مدلی که شما بر آن تاکید میکنید، هست؟
بله، پیش از این مدلی به نام VAS (value added services) روی سرویسها داشتیم که متاسفانه کلاهبرداری زیادی در آن رخ داد. در این مدل یک ارزش به سرویس یا اینترنت اضافه میکنیم که کاربر ارزش اضافه بگیرد. این روش در ایران کار میکرد چون ما سیستم میکروپیمنت نداریم و مردم بجز پرداخت شارژ موبایل، مدل دیگری ندارند که میکروپیمنت هم داشته باشند و ماهانه پولی از حساب آنها کم شود. در مدل ادد سرویس بخشی از پولی که کاربران به خرید شارژ میدهند، به حمایت از محتوا اختصاص مییابد. از کل VAS (value added services) با همه تشکیلات و درامدی که داشت، هیچ پلتفرم قابل توجهی در هیچ زمینهای درنیامد و حالا که این مدل تعطیل شده، با اینکه درآمد بالایی داشت، هیچ سرویس ماندگاری از خود به جا نگذاشته است. دلیل اصلی این بود که این پول به جیب تولیدکننده محتوا یا پلتفرم نمیرفت. عدهای پول را میگرفتند، چند اپ میآوردند و در این سرویسها میفروختند. واسطه گری میکردند و بدون زحمت پول درمی آوردند. این سیستم شفاف نبود و کسی نمیدانست از این پول چقدر به پلتفرم دولوپر که کار اصلی را انجام میداد، میرسد. در واقع چیزی هم نمیرسید. نکته دیگر سهم محتوا از درآمد بود. در این سرویس در بهترین حالت 30 درصد از درآمد اپراتور از سرویس به عرضه کننده محتوا میرسید، نه به تولیدکننده! یعنی اپراتور هزار تومان از حساب کاربر کم میکرد، 300 تومان آن به کسی میرسید که واسطه بود. از این 300 تومان هم 40 یا 50 تومان یعنی حدود 5 درصد به تولیدکننده محتوا میرسید. در حدی که فقط زنده بماند. این وضعیت شبیه کشاورزی مان بود. کشاورز فقیر است و با کمترین قیمت محصول را میفروشد، مصرف کننده هم از شدت گرانی نمیتواند میوه بخورد. در اینجا واسطه است که درآمد اصلی را میبرد. کشاورز و دولوپر وضعیت یکسانی دارند. پس در این وضعیت کشاورزی کردن و دولوپر بودن اشتباه است. امروز تنها مدل درآمدزایی برای تولید و انتشار محتوا، مدل حمایت اپراتور است و مدلهای دیگر یا کار نمیکنند، یا قابل اعتنا نیستند. اگر ما بخواهیم در زمینه محتوا رشد کنیم، باید مطمئن شویم که بخش معقولی از درآمد به تولیدکننده محتوا و صاحب پلتفرم میرسد.
مدل مطلوب شما در حمایت اپراتور از محتوا تاکنون امتحان خود را پس داده و تجربهای از اجرای آن داریم؟
الان این مدل برای نماوا و فیلیمو به خوبی اجرا میشود و ترافیک کاربر برای این سایتها نیم بها نیست. ولی اگر این روش خوب است و تجربه خوبی از آن به دست امده، چرا برای همه پلتفرمها نباشد؟ آیا همه تک تک باید با اپراتور مذاکره کنند و زور هر کس چربید، از این امکان برخوردار شود؟ فیلیمو و نماوا که چنین امتیازی دارند، آیا بخش قابل توجه درآمد را به تولیدکننده میدهند یا اینکه باز هم واسطه فربه میشود؟ تولیدکننده تا درآمد کافی نداشته باشد، نمیتواند برای فیلم بعدی برنامه بریزد.
شما مدل درآمد از اپراتور را تنها راه درآمد پایدار برای محتوای ویدیویی میدانید ولی همانطور که اشاره کردید، شاید در این مدل هم روابط ناسالم ایجاد شود و کار به دست واسطهها بیفتد. راهکار چیست و دیگر اینکه چگونه میتوان مدل درآمد از اپراتور را سریع و آسان اجرایی کرد؟
برای پیشگیری از هرگونه اتفاق ناسالم در حوزه درآمد از اپراتور نیاز به شفافیت داریم و باید کارها را آسان کنیم. الان کسی میتواند این کار را پیش ببرد که کفش آهنی بپوشد و کمر همت ببندد. با اپراتور، با وزارتخانه و چند سازمان دیگر برای محتوا گلاویز شود، تا شاید بتواند به نقطه شروع برسد. این یک فرایند طولانی است که بسیاری از افراد در آن متوقف میشوند. فرایندی که اصلا به آن نیازی نیست. میتوان با اپراتور طی یک قرارداد ساده به توافق رسید. خیلی مهم است که زمان گو تو مارکت یعنی زمانی که فرد برای انجام کاری اراده میکند تا زمانی که وارد میشود کوتاه و آسان شود. در این صورت ریزش هم کمتر میشود.
نقش آفرینان بزرگ محتوای ویدیوی فارسی چه کسانی خواهند بود و با همه این توصیفها شما اینده آن را چطور ارزیابی میکنید؟
اپراتورها، شبکههای اجتماعی و اینفلوئنسرها بازیگران مهمی هستند. به اینفلوئنسرها باید بها داد و برای درآمد آنها فکر کرد. چون آنان یک وزنه مهم هستند که محتوا را به دست مخاطب برسانند. محتوای ویدیویی در کل دنیا نوپدید است. از ورود و نفوذ گوشیهای هوشمند به زندگی مردم تقریبا 8 سال گذشته است و ما باید به فکر 20 سال آینده باشیم و برای توسعه پلتفرمهای محتوا برنامه داشته باشیم. توسعه پلتفرم یک شبه انجام نمیشود. این هم یکی از مشکلات بیزینس است. اگر امروز کاری را استارت بزنید چند ماه بعد میپرسند چه شد؟ به کجا رسید؟ در حالی که هریک از پلتفرمهای بزرگ بین المللی نزدیک به 10 سال است که کار میکنند. ما اگر میخواهیم دو سال دیگر چیزی داشته باشیم یا پنج سال دیگر در یک نقطه قابل قبول بایستیم، نباید زمان را از دست بدهیم. ما کمتر از چند ماه برای عوض کردن این مسیر اشتباه زمان داریم. حتی یک سال دیگر هم برای تغییر این روند دیر است. هر روز بیش از گذشته ترافیک ما صرف محتوای ویدیویی میشود.